با محمل دلدار سفر كردم ورفتم
چون گرد زپي خاك بسر كردم و رفتم
گريان ز دو صد باديه چون ابر گذشتم
از گريه جهان را همه تر كردم و رفتم
دنبال جگر گوشه ي مردم بدويدم
از ديده روان خون جگر كردم و رفتم
گيرم سر راه تو به فرداي قيامت
زين نكته ات امروز خبر كردم و رفتم
يك گل كه بماند به رخ يار نديدم
هر چند كه در باغ نظر كردم و رفتم
تا تيغ كشيدي به سوي معركه ي عشق
پيش از همه من سينه سپر كردم و رفتم
(( دهقان))ز صبا زيزو زبرتا شده زلفش
از رشك جهان زيروزبر كردم و رفتم
دهقان سامانی
غزل ...................... دهقان سامانی
كردم ,جگر ,ي ,كه ,ز ,جهان ,كردم و ,و رفتم تا ,نظر كردم ,باغ نظر ,رفتم تا تيغ
درباره این سایت