فقير كوري با گيتي آفرين مي گفت
اي كه ز وصف تو الكن زبان تحسينم
به نعمتي كه مرا داده اي هزاران شكر
كه من نه در خور لطف و عطاي چندينم
خسي گرفت گريبان كور و با وي گفت
كه تا جواب نگويي زپاي ننشينم
من ار سپاس جهان آفرين كنم نه شگفت
كه تيز بين وقوي پنجه تر ز شاهينم
ولي تو كوري و نا تندرست و حاجتمند
كه چون مني كه خداوند جاه و تمكينم
چه نعمتي است ترا تا به شكر آن كوشي
به حيرت اندر از كار چو تو مسكينم
بگفت كور كزين به چه نعمتي خواهي
كه روي چون تو فرومايه اي نمي بينم.رذ
رهي معيري
غزل ...................... دهقان سامانی
كه ,تو ,نعمتي ,ز ,اي ,كور ,نعمتي است ,است ترا ,تمكينم چه نعمتي ,و تمكينم چه ,جاه و
درباره این سایت