محل تبلیغات شما

 

 Øکس د٠دخترون٠بدون متن برای Ùروفایل

ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی


چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی


تو که آتشکده‌ی عشق و محبت بودی


چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی


به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را


که خود از رقت آن بیخود و بی‌هوش شدی


تو به صد نغمه، زبان بودی و دلها همه گوش


چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی


خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من


نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی


تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست


تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی


ناز می‌کرد به پیراهن نازک تن تو


نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی


چنگی معبد گردون شوی ای رشگ ملک


که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی


شمع شبهای سیه بودی و لبخند ن


با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی


شب مگر حور بهشتیت، به بالین آمد


که تواش شیفته‌ی زلف و بناگوش شدی


باز در خواب شب دوش ترا می‌دیدم


وای بر من که توام خواب شب دوش شدی


ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت


به چه گنجینه‌ی اسرار که سرپوش شدی


ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیست


آتشی بود در این سینه که در جوش شدی


شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم


که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی

 

 

شهریار

 

غزل ...................... دهقان سامانی

غزل ...............................   وحشي بافقي

بابا لالا نكن ....................... فريدون مشيري

خاموش ,صبا ,بودی ,شدیای ,زبان ,شب ,خواب شب ,شب دوش ,بودی و ,گفتند که ,که خاموش

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فناوری